Windowpane
Windowpane

Windowpane

Three Years Older

چیزی که من رو درمورد این آهنگ به‌وجد می‌آره اینه که هر خطش رو می‌شه مستقیماً به زندگی‌هامون نسبت داد. خط اولش من رو خیلی یاد شخصیت تامی از رمان هرگز رهایم مکن ایشیگورو می‌اندازه.

You walk the schoolyard with your head held down

این دقیقاً همون لحظه‌ای ـه که

Walk the streets under the breaking clouds

و

With a hundred futures cascading out

تامی همیشه می‌دونست زندگی‌ش باید بیشتر از این حرفا باشه و برای همین وقتی تو محوطه‌ی هیلشم راه می‌رفت، از خودش عصبانی بود و به همه‌کس و همه‌چیز دشنام می‌داد. آخر رمان وقتی با کتی از پیش مادام برمی‌گشتن و تامی از کتی می‌خواد که ماشین رو متوقف کنه تا یه‌لحظه از ماشین بیرون بره، دقیقاً همون اتفاق هیلشم تکرار می‌شه و کتی هم می‌گه فکر می‌کنم برخلاف تمهیدات پشتیبان‌ها برای این‌که ما چیزی متوجه نشیم، تامی همیشه می‌دونست.

و باور کن

It’s complicated

همون لحظه‌ای ـه که نمی‌دونی جایت تو این دنیا قراره کجا باشه.

You think of love as just a memory

A fog that smothers you, it’s hard to breathe

And when you’re on your own, that’s when you’re free

ویتگنشتاین می‌گه چیزی رو که اصلاً می‌تونیم حرفش رو بزنیم، پس می‌تونیم هم واضح درموردش حرف بزنیم. شاید این رو گفتم که حرفی رو که می‌خوام بزنم بندازم گردن ویتگنشتاین، چون اون‌قدرا هم جسارت ندارم. "بادی!" این سه خط دقیقاً وصف حال توئه. که البته ویتگنشتاین بعدش می‌گه چیزی رو که نمی‌تونیم درموردش صحبت کنیم، باید در سکوت منتقل بشه. که من یه چیزی بین این دوتا بودم.

You’re three years older

و سه سال بزرگتر شده‌ی و نمی‌شه کاری درموردش کرد.

And you’ll always be now

خرد استیون رو اینجا می‌شه به‌ش ایمان آورد. این تویی، تو، که بزرگتر شده و حرف هیچ‌کس دیگه‌ای هم نیست. حتی استیون هم از

When a mother and father

Gave me their problems

I accepted them all

گذشته.

I can feel you more than you really know

I will love you more than I’ll ever show

"بادی" باور کن با تمام وجودم حست می‌کنم. تو که دیگه می‌دونی دروغ تو کار من نیست.

There was a time when someone seemed to care

A tourist in your bed you left him there

You found a simple life with no one to share

It’s not complicated

بخوام خودم رو گول بزنم، این وصف حال خودم ـه. پیچیده نیست. شاید همینش رو دوست ندارم.

You make a list of all your big regrets

You share with people that you never met

دارم الان همین کارو می‌کنم. یعنی مفری هم نداریم. با این فرق که به‌جز "بادی" کسایی قراره این متن رو بخونن که من شاید هیچ‌وقت دیدارشون نکنم.

You slowly move towards the medicine chest

این هم محقق شده. حداقل برای من.

ولی سه سال بزرگتر شده‌ی و دیگه نمی‌شه کاری درباره‌ش کرد.

من درکت می‌کنم.

You only have to say

And the world will slip away

From you

Shame on you for getting older everyday

This place is not for you, so why do you still stay?

You stand there with the other f*ers in the rain

Life is not some sinecure for you to pay

You have to pay

بزنگاه همین جاست. استیون راست می‌گه. خجالت بکش! چرا بذارم بزرگتر بشم؟! دیگه نمی‌خوام مثل بقیه به سکون ادامه بدم. زندگی قرار نیست چیزی کف دست من بذاره. باید بگذرم. این جایی ـه که حاضرم هرکاری رو برای بهبود اوضاع انجام بدم. می‌گذرم.

 

پ.ن.

آهنگ اصلی که این متن رو درمورش نوشته‌م Three Years Older اثر استیون ویلسون در سال 2015 است و دیگری که گریزی به‌ش زدم My Ashes از همون هنرمند در سال 2007.

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد