همانند مه گربهمانندی که پشت میساید به شیشۀ پنجرهها، شعر دور خود میگردد و میگردد و با جملات تکرارشونده حرف خود را قطع میکند، گویی میخواهد رسیدن به لحظۀ نقطه-سر-خط را به تعویق بیاندازد؛ گاهی در عوض به علامت سؤالی میرسد: «آیا جرئتش را دارم/جرئت میکنم مزاحم دنیا شوم؟» اشتباه است اگر بگوییم این سؤالات استفهام بلاغی هستند، آنها ابراز صادقانۀ بهت و حیرتاند.